داستان و شعر, شعر مهدکودک و پیش دبستانی

10 شعر جدید برای جشن شب یلدا

شعر شب یلدا

شعر جشن شب یلدا | شعر های جدید برای شب یلدا که در دامان خانواده خود بنشینید و با شعر های زیبا کودکان را سرگرم کنید و از این شب زیبا و طولانی لذت ببرید.

شعرخواندن فواید بسیار زیادی در کودکان دارد و از همین رو بهتر است در کنار خانواده و در کلاس مدرسه و پیش دبستانی در کمار همسن و سالان خود از این شعر ها به کار گرفته شود و اعتماد بنفس کودکان خود را افزایش دهید .10 شعر جدید برای جشن شب یلدا

شب یلدا، که به عنوان شب چله نیز شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین و زیباترین جشن‌های ایرانیان است که در طولانی‌ترین شب سال، یعنی شب اول دی‌ماه (21 دسامبر) برگزار می‌شود. این جشن به منظور استقبال از زمستان و زنده نگه‌داشتن نور و گرما برگزار می‌شود.

شعرهای زیبای شب یلدا برای همه نوع سلیقه

در این شب، خانواده‌ها دور هم جمع می‌شوند و با خوردن میوه‌هایی مانند انار و هندوانه، آجیل و شیرینی، به جشن و شادی می‌پردازند. همچنین، خواندن اشعار حافظ و داستان‌گویی از سنت‌های رایج این شب است. شب یلدا نماد پیوند خانواده و دوستی و همچنین امید به روزهای روشن‌تر و طولانی‌تر است.10 شعر جدید برای جشن شب یلدا

بهترین شعر شب یلدا از شاعران معروف، +90 شعر کوتاه و بلند

در شب یلدا، چندین میوه خاص به عنوان نمادهای این جشن استفاده می‌شوند. از جمله مهم‌ترین میوه‌هایی که در این شب مصرف می‌شوند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. انار: نماد باروری و زندگی.
  2. هندوانه: نماد گرما و تابش خورشید.
  3. سیب: نماد سلامتی و زیبایی.
  4. پرتقال: نماد خوشبختی و شادابی.
  5. خیار: نماد تازگی و طراوت.

مجموعه زیبا از بهترین شعر شب یلدا کودکانه کوتاه و بلند - ستاره

این میوه‌ها به همراه آجیل و شیرینی‌ها، سفره شب یلدا را تزئین می‌کنند و به جشن و شادی این شب کمک می‌کنند.

10 شعر جدید برای شب یلدا

1

به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب وانگورخورده باشی
اگریلدای دیگرمن نباشم، تو باشی وتو باشی وتو باشی
پیشاپیش یلدات مبارک

بهترین شعر شب یلدا کودکانه و شعرهای شب یلدا برای مدرسه

2

شب یلدا شب غم را شکستن

به یاد هم کنار هم نشستن

شب شادی، شب از غم گذشتن

شب بخشش، شب از هم گذشتن.

عکس زیبا برای پروفایل یلدا - عکس نودی

3

دوباره نوبت دیدار یلداست
بدون یار این یلدا چه تنهاست
وجودش نور در این تیره شب بود
بدونش این شب یلدا و سرماست
دگر یلدا برایت دل ندارم
نگاهم منتظر بر نور فرداست
همه در شور این یلدا بهارند
انار سرخ بر سفره چه زیباست
ندارم جز تو امشب آرزویی
که با تو هر شب من مثل یلداست

شعر شب یلدا

4

بر سر آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شـب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا

چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی

از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

باغ شود سبز و شاخ گل به برآید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

حافظ

 

5

شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام

از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام

گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من

اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام

6

شب را با سیاهی

تاریکی دل

غصه

اشک ناامیدی

بی وفایی شناختند

حال در همین شب

ستاره ها درخشیدند

ماه عشوه گرانه تابید

عاشق به عشقش رسید

شب شروعی شد

روشنایی برای فردای گم شده

دامنش را گسترد

یگانه دختر مهتاب بیاید

زاده شد

زیبایی در مرداب

گلی در ظلمت

در یگانه شب گیتی

عالم تک ستاره ای دید

دل باخت

عاشقانه جشن گرفت

یلدا آمد

با تمام نبایدهایش

با حکم مرگش

7

ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
کنج قفس چو نیک بیندیشی
چون گلشن است مرغ شکیبا را
بشکاف خاک را و ببین آنگه
بی‌مهری زمانه رسوا را
این دشت، خوابگاه شهیدانست
فرصت شمار وقت تماشا را
از عمر رفته نیز شماری کن
مشمار جدی و عقرب و جوزا را
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را

پروین اعتصامی

8

شب جمشید و جامش

شب بوسه به خاکش

شب حافظ و سعدی

شب پارسی و مادی

شب آخر آذر

شب پاک و منور

شب آرش و آتش

شب مهر و سیاوش

شب پاک اهوراست

شب مژده و یلداست

9

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را
به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروبالا را
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را
به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را
گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری
نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را

10

از غم به جان آمد دلم درمان ندارد

شام غریبان را سحر امکان ندارد

امشب شب مهتاب و یلدا با هم آمد

تکرار تلخ ماجرا پایان ندارد

 

دیدگاهتان را بنویسید